محمدامین نوروزی نژاد

یادداشتهای روزانه

محمدامین نوروزی نژاد

یادداشتهای روزانه

وصیت نامه داریوش بزرگ

اینک که من از دنیا می روم بیست و پنج کشور جزو امپراطوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم این کشورها در ایران نیز دارای احترام می باشند.جانشین من خشایارشاه باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگه داری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد.اکنون که من از دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی.

من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان.مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن انبارها را که با سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم . چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تأمین کسرخواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبارها منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آن به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دستی بنمایی.

کانالی که من می خواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به انجام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگلی خیلی اهمیت دارد و تو باید آن کانال را باتمام برسانی و عوارض عبور کشتیها نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتیها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران،نظم و امنیت برقرار کند،ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم وتو باید این کار را به انجام برسانی.با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند.

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده.چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغگو را از خود دورنما.

هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان به مردم مسلط نشوند برای مالیات،قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آنها بد رفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند.اما در میان جنگ تلافی خواهند کرد.ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر که فهم و عقل آنها زیادتر شود،تو بااطمینان بیشتر می توانی حکومت کنی.همواره حامی کیش یزدان پرستی باش.

اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کس باید آزاد باشد که از هر کیش که میل دارد پیروی نماید.بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم،بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که خود فراهم کرده ام بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار.اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی،من که پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد،خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد یا یک خارکن و هیچ کس در اینجا باقی نمی ماند.

اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی،غرور و خودخواهی بر تو غلبه خواهد کرد اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی،بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگهدارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند.زنهار،زنهار،هرگز مدعی و هم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رأی صادر نماید.زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.هرگز از آباد کردن دست برندار،زیرا اگر دست از آباد کردن برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا قاعده اینست که وقتی کشورآباد نمی شود به طرف ویرانی می رود.در آباد کردن،حفر قنات و احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول اهمیت قرار بده.عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت.ولی عفو فقط موقعی باید به کار بیاید که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.بیش از این چیزی نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم که مرگم نزدیک شده است. "

نوروز چگونه شکل گرفت؟

انسان از نخستین سالهای زندگی اجتماعی متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی؛ یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را بوجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها بی گمان گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده میشود ؛صورت گرفت.

وبالاخره در نتیجه نارساییها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری با تقویم دهقانی داشت محاسبه و تنظیم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتاً کهن به صورت چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است و همانطور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است ؛ آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم ) روز هرمز از ماه فروردین بود ؛ وقتی که آفتاب در نصف النهار در نقطه اعتدال ربیعی و طالع سرطان بود.

پیدایش جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی ؛ عنصری ؛ بیرونی و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطورهای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ؛ نوروز را از زمان پادشاهی جمشیدمیدانند. در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آنکه جشن را به جمشید نسبت می دهد یادآور می شود که " آن روز روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود ".

جشن نوروز دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد . ابوریحان مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه مینویسد چون که جمشید در گذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را جشن می گرفتند. عیدها را به 6 بخش تقسیم میکردند {5روز نخست را به پادشاهان نسبت می دهند، 5روز دوم را به اشراف ، 5روز سوم را به خادمان ، 5روز چهارم را ندیمان و در باریان ،5روز پنجم رابه توده مردم و 5روز ششم را به برزگران . ولی برگزاری مراسم نوروزی امروزی ، دست کم از پنجه و چهارشنبه آخر سال ودر سیزده بدر پایان می پذیرد. از آداب و رسوم کهن پیش از نوروز باید از پنجه ، چهار شنبه سوری و خانه تکانی یاد کرد.

منبع : http://jaski.blogfa.com

حاجی فیروز

حاجی فیروز شخصیتی سرگرم کننده است که در روزهای نزدیک به نوروز در کوچه‌ها و خیابان‌های ایران ظاهر می‌شود.حاجی فیروزها با چهره سیاه کرده و لباسی به رنگ قرمز همراه با کلاه دوکی شکل قرمز، دایره و دنبکی به دست می‌‌گیرند، به خیابان می‌‌آیند و به رقص و شیرین‌کاری و خواندن شعر‌های ضربی به رقص می‌‌پردازند و از مردم پول می‌گیرند.(منبع سایت ویکیپدیا)

شعری که حاجی فیروز می خواند.

حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه می‌‌دونن،
منم می‌‌دونم،
عید نوروزه.

ارباب خودم سلام علیکم،
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟

بشکن بشکنه بشکن،
من نمی‌شکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.